خوانندۀ نامه. آنکه نامه را میخواند، آنکه نامۀ اعمال خواند: چو فردا نامه خوانان نامه خوانند مو در کف نامه سر در پیش دیرم. باباطاهر عریان. ، کتاب خوان. خوانندۀ کتاب
خوانندۀ نامه. آنکه نامه را میخواند، آنکه نامۀ اعمال خواند: چو فردا نامه خوانان نامه خوانند مو در کف نامه سر در پیش دیرم. باباطاهر عریان. ، کتاب خوان. خوانندۀ کتاب
کارمند ادارۀ پست که مامور رسانیدن نامه ها به صاحبان آن ها است، کسی که نامه های مردم را از شهری به شهر دیگر می برد، قاصد، اسکدار، غلام پست، چاپار، پیک، چپر، برید، مأمور پست، نامه بر
کارمند ادارۀ پست که مامور رسانیدن نامه ها به صاحبان آن ها است، کسی که نامه های مردم را از شهری به شهر دیگر می برد، قاصِد، اَسکُدار، غُلامِ پُست، چاپار، پِیک، چَپَر، بَرید، مأمورِ پُست، نامِه بَر
خواهان نام. نامجو. شهرت طلب. حریص شهرت. آرزومند اشتهارو معروفیت. جویای نام و شهرت و افتخار: کدام است مرد از شما نامخواه که آید پدید از میان سپاه. دقیقی
خواهان نام. نامجو. شهرت طلب. حریص شهرت. آرزومند اشتهارو معروفیت. جویای نام و شهرت و افتخار: کدام است مرد از شما نامخواه که آید پدید از میان سپاه. دقیقی
آنکه نوحه خواند. که نوحه گری کند. نوحه گر، کسی که در ایام سوگواری امامان برای دسته های سینه زن یا زنجیرزن اشعار مصیبت و نوحه و مرثیه را به آهنگی مخصوص می خواند و عزاداران به آهنگ او سینه و زنجیر می زنند، پامنبری. شاگرد روضه خوان که پیش از استاد به پای منبر ابیاتی در مصائب اهل بیت خواند. روضه خوان که پای منبر ایستد و اشعار مصیبت خواند. (یادداشت مؤلف). آنکه مقامش دون آخوند روضه خوان است و در فاصله فرودآمدن آخوندی از منبر و برشدن آخوند دیگر، پای منبر ایستاده یا نشسته نوحه و اشعار مرثیه به آواز خواند
آنکه نوحه خواند. که نوحه گری کند. نوحه گر، کسی که در ایام سوگواری امامان برای دسته های سینه زن یا زنجیرزن اشعار مصیبت و نوحه و مرثیه را به آهنگی مخصوص می خواند و عزاداران به آهنگ او سینه و زنجیر می زنند، پامنبری. شاگرد روضه خوان که پیش از استاد به پای منبر ابیاتی در مصائب اهل بیت خواند. روضه خوان که پای منبر ایستد و اشعار مصیبت خواند. (یادداشت مؤلف). آنکه مقامش دون آخوند روضه خوان است و در فاصله فرودآمدن آخوندی از منبر و برشدن آخوند دیگر، پای منبر ایستاده یا نشسته نوحه و اشعار مرثیه به آواز خواند
آنکه در خواندن تکلف نکند. (بهار عجم) (آنندراج) : در دل نغمه چون ز پرکاری ناله ای بس به ساده خوانی کرد. ظهوری (از بهارعجم و آنندراج). بلبل که یکی بوده و بزمزمه هزار گشته زیادش از سیمرغ می شمارد و قمری را به همان ساده خوانیش بر نقش پر طاوس ترجیح میدهد. (ظهوری از بهار عجم و آنندراج)
آنکه در خواندن تکلف نکند. (بهار عجم) (آنندراج) : در دل نغمه چون ز پرکاری ناله ای بس به ساده خوانی کرد. ظهوری (از بهارعجم و آنندراج). بلبل که یکی بوده و بزمزمه هزار گشته زیادش از سیمرغ می شمارد و قمری را به همان ساده خوانیش بر نقش پر طاوس ترجیح میدهد. (ظهوری از بهار عجم و آنندراج)
جامه خواب دیدن، به تاویل زن است. اگر بیند جامه خواب سفید و پاکیزه است، دلیل که عیالش دیندار است و مستور. اگر بیند جامه خواب سیاه بود، دلیل که از عیالش اندوه و رنج به او رسد و بعضی از معبران گویند: جامه سیاه در خواب، پادشاه را نیکو و رعیت را بد است. اگر جامه خواب را کبود بیند، دلیل که او را به سبب عیال غم و اندوه و مصیبت رسد. اگر بیند که جامه خوابش چرکین و دریده است، دلیل که زن او چرکین و پلید و ناسازگار است. اگر بیند جامه خوابش بسوخت، دلیل که عیالش بمیرد. محمد بن سیرین دیدن جامه خواب بر سه و جه است: اول: زنی نیک، دوم: راحت و آسانی، سوم: رنج و اندوه و مصیبت.
جامه خواب دیدن، به تاویل زن است. اگر بیند جامه خواب سفید و پاکیزه است، دلیل که عیالش دیندار است و مستور. اگر بیند جامه خواب سیاه بود، دلیل که از عیالش اندوه و رنج به او رسد و بعضی از معبران گویند: جامه سیاه در خواب، پادشاه را نیکو و رعیت را بد است. اگر جامه خواب را کبود بیند، دلیل که او را به سبب عیال غم و اندوه و مصیبت رسد. اگر بیند که جامه خوابش چرکین و دریده است، دلیل که زن او چرکین و پلید و ناسازگار است. اگر بیند جامه خوابش بسوخت، دلیل که عیالش بمیرد. محمد بن سیرین دیدن جامه خواب بر سه و جه است: اول: زنی نیک، دوم: راحت و آسانی، سوم: رنج و اندوه و مصیبت.